نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
چقدر محترم است این گدای با آقا
نشسته ام بنویسم حسن، کریم، کرم
مدینه، سفره ی آقا، برو بیا، آقا
نشسته ام بنویسم به جای العفوم
الهی یا حسن و یا کریم، یا آقا
تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست
بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا
دخیل های نبسته شده، زیاد شدند
چرا ضریح نداری؟ چرا چرا آقا
تویی کریم کرم زاده من گدا زاده
مرا خدا به تو داده تو را به من داده
همه فقیر تو هستند ما گداها هم
گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم
سه بار زندگی ات را به این و آن دادی
هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم
قسم به ایل و تبارت، قسم به طایفه ات
غلام قاسم و عبدالله توام با هم
عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت
عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم
من از بهشت به سمت شما سفر کردم
که من بهشت بدون تو را نمی خواهم
بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد
بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد
واغربتا، وای حسن
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
رد دو دست ابالفضل روی آب بماند
حسن شدی که سوال، غریب کیست در عالم
میان کوچه و گودال بی جواب بماند
حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر
ولی بناست بقیع حسن خراب بماند
کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون
تفاوت زن چون جعده و رباب بماند
به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال
بناست زائر تو زیر آفتاب بماند